دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

غزلی از دیوان حافظ شیرازی

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند      **     نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش **    که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند  **    هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک  **   چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار     **   که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

ز بخت خفته ملولم بود که بیداری              **  به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد        **  مگر دلالت این دولتش صبا بکند

   « حافظ، غزلیات، غزل  شماره 187 »


* تفسیر عرفانی ابیات:
1.ای دل!در آتش عشق بسوز و رنج و ریاضت بکش که این سوختن، کارساز و گره گشای بسیاری از مشکلات است و راز و نیاز شبانه و اظهار بندگی و خاکساری در برابر حق، صد بلا و مصیبت را دور خواهد کرد.
2.ناز کردن و قهر همراه با لطف زیباروی دلفریب را به رسم عاشقان تحمل کن، زیرا یک ناز و غمزه از نگاه یار، صد تندی و بی مهری از جانب او را جبران می کند.
3.هر کس در خدمت پاکی و صفای باطن باشد و در تهذیب نفس و تزکیه ی دل بکوشد، همه ی حجاب ها از پیش چشم او برداشته می شود و رازهای ظاهر و باطن هستی بر او آشکار می شود.
4.عشق، طبیب مهربان و دلسوزی است که با نفس مسیحایی خود، نیاز روحی و بیتابی عاشق را دوا کرده و جان تازه ای به عاشقان می بخشد، ولی چون در تو این اشتیاق و بیتابی و درد عشق را نمی بیند، چه کسی را درمان کند؟
5.کارها را به خدای خود واگذار کن و گره گشایی از مشکلات را از او بخواه و در این بین آرامش خاطر داشته باش که اگر زاهد ریاکار و دروغگو و ناآگاه به تو رحم نکند، قطعاً خدا رحم خواهد کرد.
6.از بخت و اقبال خواب و گمراه خود آزرده خاطرم؛ امیدوارم که صاحبدل و عارفی هنگام طلوع صبح، دعایی در حق من بکند و بخت من بیدار و آگاه شود.
7.حافظ در اشتیاق رسیدن به معشوق سوخت، ولی بوی خوشی از زلف مشکین یار به مشام او نرسید؛ شاید نسیم صبحگاهی این سعادت و خوشبختی را نصیب او بکند و او را به بوی خوش زلف یار برساند.

** صوت قطعه ی دلنشین سنتی " ساز و آواز ابوعطا " از آلبوم فریاد اثر استاد " محمدرضا شجریان " :

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...